جمله با can't help

1. I can't help laughing whenever I watch that funny movie.

(نمی‌توانم جلوی خنده‌ام را بگیرم وقتی آن فیلم خنده‌دار را می‌بینم.)

2. She can't help feeling nervous before her big presentation.

(او نمی‌تواند از احساس استرس قبل از ارائه مهمش جلوگیری کند.)

3. I can't help but admire his dedication to his work.

(نمی‌توانم جلوی تحسین تعهد او به کارش را بگیرم.)

4. They can't help talking about their vacation plans all the time.

(آن‌ها نمی‌توانند از صحبت کردن درباره برنامه‌های تعطیلاتشان دست بردارند.)

5. We can't help noticing how much effort you put into this project.

(نمی‌توانیم متوجه تلاش زیادی که برای این پروژه کردی نشویم.)

6. He can't help but smile when he sees his dog wagging its tail.

(نمی‌تواند جلوی لبخند زدن را بگیرد وقتی می‌بیند سگش دم تکان می‌دهد.)

7. I can't help wondering if I made the right decision.

(نمی‌توانم جلوی فکر کردن به این که تصمیم درستی گرفتم یا نه را بگیرم.)

8. She can't help crying every time she hears that sad song.

(او نمی‌تواند جلوی گریه‌اش را بگیرد هر بار که آن آهنگ غمگین را می‌شنود.)

9. We can't help feeling grateful for all the support we've received.

(نمی‌توانیم جلوی احساس قدردانی برای تمام حمایتی که دریافت کرده‌ایم را بگیریم.)

10. He can't help being curious about what’s going to happen next.

(او نمی‌تواند جلوی کنجکاوی خود را درباره اینکه چه اتفاقی قرار است بیفتد بگیرد.)