جمله سازی با کلمه نگران

1. مادر نگران بود که پسرش دیر به خانه برسد.

2. او با صدایی لرزان گفت: «من خیلی نگران آینده هستم.»

3. معلم نگران بود که دانش‌آموزانش برای امتحان آماده نباشند.

4. پس از شنیدن خبر، چهره‌اش کاملاً نگران شد.

5. پدرم همیشه نگران سلامتی خانواده‌اش است.

6. نگاه نگران او نشان می‌داد که چیزی در دل دارد.

7. مسافران نگران بودند که پروازشان تأخیر داشته باشد.

8. وقتی تلفن زنگ خورد، نگران شدم که شاید خبر بدی باشد.

9. چشمان نگران کودک، همه را تحت تأثیر قرار داد.

10. بهترین راه برای کاهش احساس نگرانی، برنامه‌ریزی درست است.

11. او با لحنی نگران گفت: «اگر باران ببارد، تمام برنامه‌های ما خراب می‌شود.»

12. بعد از ساعت‌ها انتظار، هنوز خبری از دوستش نبود و او بیشتر نگران شد.

13. مادربزرگ همیشه نگران نوه‌هایش بود که مبادا آسیبی ببینند.

14. هر بار که دیر می‌آمدم، مادرم نگران می‌شد.

15. احساس نگرانی در دلش بیشتر شد وقتی که دید چراغ خانه خاموش است.

16. پزشک سعی کرد بیمار را آرام کند و گفت: «هیچ جای نگرانی نیست.»

17. او برای امتحان فردا آماده نبود و این موضوع او را نگران کرده بود.

18. چهره‌ی نگران معلم نشان می‌داد که مشکلی پیش آمده است.

19. برادر کوچکش بیمار بود و او به‌شدت نگران حالش بود.

20. وقتی نتیجه‌ی آزمایش را دید، کمی نگران شد اما سعی کرد آرامش خود را حفظ کند.