انشا درمورد دیدن مورچه ای که باری را میکشد صفحه ۴۲ نگارش هشتم
انشا درمورد دیدن مورچه ای که باری را میکشد صفحه ۴۲ نگارش هشتم را از سایت سوگو دریافت کنید.
انشا درباره دیدن مورچهای که باری را میکشد
*(بر اساس صفحه ۴۲ کتاب نگارش هشتم)*
---
مقدمه:
صبح یکی از روزهای بهاری بود که در حیاط خانهمان، روی نیمکت نشسته بودم و به آواز پرندگان گوش میدادم. ناگهان حرکت کوچکی روی زمین توجه مرا جلب کرد. مورچهای سیاه و ریز، دانهای بزرگتر از خودش را به دوش کشیده بود و با تلاش فراوان آن را به سمت لانهاش میکشید. این صحنه ساده، اما پر از درسهای زندگی، مرا به فکر فرو برد.
---
بدنه:
مورچه با وجود جثه کوچکش، بار سنگینی را حمل میکرد. گاهی دانه از چنگش رها میشد و او دوباره با صبر و حوصله آن را برمیداشت و راهش را ادامه میداد. گویی هیچ چیز نمیتوانست او را از هدفش منصرف کند. این صحنه به من یادآوری کرد که پشتکار و تلاش، مهمتر از اندازه و قدرت ظاهری است.
مورچهها در طبیعت نماد همکاری و سختکوشی هستند. آنها به تنهایی کار نمیکنند، بلکه در گروههای منظم، وظایف را تقسیم میکنند. این مورچهی کوچک هم احتمالاً بخشی از یک جامعه بزرگتر بود که هر عضو آن برای جمعآوری غذا تلاش میکرد. این موضوع به من فهماند که همدلی و کار گروهی چقدر میتواند در رسیدن به هدف مؤثر باشد.
---
نتیجهگیری:
تماشای آن مورچه، درسهای بزرگی به من داد:
- خداوند حتی در کوچکترین موجودات نیز حکمتهای بزرگی قرار داده است.
- برای موفقیت، باید مانند مورچه پشتکار داشت و هرگز تسلیم نشد.
- همکاری با دیگران میتواند بار مشکلات را سبکتر کند.
از آن روز، هر وقت با چالشی روبهرو میشوم، یاد آن مورچه میافتم و با انرژی بیشتری به راهم ادامه میدهم.
---
پایان.
✨ نکات نگارشی:
- از توصیف دقیق صحنه (مورچه، محیط، احساسات شخصی) استفاده شده است.
- پیام اخلاقی به صورت غیرمستقیم در دل داستان گنجانده شده.
- جملهها کوتاه و روان هستند تا برای پایه هشتم مناسب باشد.