داستانی کوتاه درباره ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد
داستانی کوتاه درباره ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد را از سایت سوگو دریافت کنید.
🔷 کلاغ مغرور و راه رفتن کبک
در دل جنگلی انبوه، کلاغی زندگی میکرد. کلاغ پرندهای باهوش اما مغرور بود. او همیشه به دنبال راهی بود تا از دیگر پرندگان متمایز شود. روزی کلاغ کبکی را دید که با وقار و آرامش خاصی راه میرفت. راه رفتن کبک در نظرش بسیار زیبا و جذاب آمد.
کلاغ با خود گفت: «چرا من هم مثل کبک راه نروم؟ مطمئنم که اگر مثل او راه بروم، همه از من تعریف خواهند کرد.» از آن روز به بعد، کلاغ تمام وقتش را صرف تقلید از راه رفتن کبک کرد. او ساعتها به کبک نگاه میکرد و سعی میکرد حرکات پاهایش را دقیقاً تکرار کند. کم کم راه رفتن طبیعی خودش را فراموش کرد و هر چه بیشتر تلاش میکرد، راه رفتنش عجیبتر میشد.
دیگر پرندگان جنگل با دیدن حال و روز کلاغ به او میخندیدند. جغد پیر که شاهد ماجرا بود، با تأسف به کلاغ گفت: «کلاغ عزیز، هر پرندهای راه رفتن مخصوص به خود را دارد. تو با تقلید از دیگران، خودت را گم کردهای. بهتر است به جای تقلید، به نقاط قوت خودت فکر کنی و سعی کنی آنها را تقویت کنی.»
کلاغ به حرفهای جغد فکر کرد و متوجه اشتباه بزرگی که مرتکب شده بود، شد. او با شرمندگی به طرف دیگر پرندگان رفت و از آنها عذرخواهی کرد. از آن روز به بعد، کلاغ تصمیم گرفت به جای تقلید از دیگران، به خودش و تواناییهایش ایمان داشته باشد. او دوباره شروع کرد به همان روشی که قبلاً راه میرفت و خیلی زود، همه متوجه شدند که کلاغ پرندهای باهوش و تواناست.
نتیجه اخلاقی داستان:
این داستان به ما یادآوری میکند که هر فردی ویژگیهای منحصر به فرد خود را دارد و نباید سعی کنیم مثل دیگران باشیم. تقلید کورکورانه نه تنها باعث نمیشود که بهتر شویم، بلکه ممکن است باعث شویم نقاط قوت خودمان را نیز از دست بدهیم. بهتر است به جای تقلید از دیگران، به دنبال کشف و تقویت تواناییهای خود باشیم.
این داستان کوتاه بر اساس ضربالمثل «کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد» نوشته شده است. این ضربالمثل به ما هشدار میدهد که تقلید کورکورانه از دیگران میتواند به ضرر خودمان تمام شود.