یک داستان علمی تخیلی با عنوان از ریشه تا برگ بنویسید

یک داستان علمی تخیلی با عنوان از ریشه تا برگ بنویسید را از سایت سوگو دریافت کنید.

از ریشه تا برگ

سال ۲۱۸۴. انسان‌ها دیگر در زمین زندگی نمی‌کردند. سیاره، پس از قرن‌ها آلودگی و جنگ، نفس‌های آخرش را می‌کشید. در ایستگاه فضایی «نیوآربوریا»، آخرین نسل انسان‌ها، درون زیست‌گنبدهای شیشه‌ای، زندگی گیاهی را بازسازی می‌کردند. نه برای زیبایی، بلکه برای بقا.

در میان این انسان‌ها، دختری به نام آرسا، زیست‌مهندس جوانی بود که مأموریت مهمی داشت: احیای درختی که قدرت بازیابی حافظه‌ی زمین را در خود داشت — درختی به نام سِنترا.

سنترا، گونه‌ای بی‌نظیر از گیاهان هوشمند بود که توانایی داشت اطلاعات را نه در سلول‌های مغز، بلکه در سلول‌های برگ‌هایش ذخیره کند. دانشمندان باور داشتند اگر سنترا از نو رشد کند، می‌تواند اسراری از زمینِ از دست رفته را آشکار کند — اسراری که شاید مسیر بازگشت به ریشه‌ها را هموار کند.

اما مشکل بزرگی وجود داشت. بذرهای سنترا در خلأ زمان آسیب دیده بودند. هیچ‌کدام جوانه نمی‌زدند. تا اینکه آرسا تصمیم گرفت کاری بی‌سابقه انجام دهد.

او با دسترسی به پایگاه داده‌ای ممنوعه، الگوریتمی ساخت که بتواند دی‌ان‌ای سنترا را با دی‌ان‌ای خودش ترکیب کند. آرسا می‌خواست خودش بذر شود. یک موجود میانه، نه کاملاً انسان، نه کاملاً گیاه — بلکه پیوندی از ریشه و برگ.

روز انتقال ژنتیکی، بدنش درون کپسول نور فرو رفت. سلول‌هایش شروع به تغییر کردند. دردناک بود، ولی زیبا. وقتی چشم باز کرد، احساس کرد با زمین سخن می‌گوید. رگ‌هایش مانند ریشه در خاک ناپیدایی فرو می‌رفت. و چیزی عجیب رخ داد: درون ذهنش، تصاویری از جنگل‌های انقراض‌یافته، حیوانات، آب‌ها، و حتی صدای باد واقعی شنیده می‌شد.

او دیگر یک انسان نبود. او حافظه‌ی زنده‌ی زمین بود.

از بدنش نخستین جوانه سنترا رویید. از ذهنش، تاریخ فراموش‌شده جاری شد. آرسا نه تنها بذر گیاه، بلکه بذر امید را در دل بشر کاشت. حالا نسل آینده می‌توانست از نو بیاموزد، نه با داده، بلکه با طبیعت.

---

و از آن روز، همه می‌دانستند:

برای نجات آینده، باید از ریشه آغاز کرد... تا برگ.