انشا درباره روزی که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره روزی که دوست دارم تکرار شود را از سایت سوگو دریافت کنید.

# روزی که دوست دارم تکرار شود

## مقدمه

در میان تمام روزهای زندگی، روزهایی هستند که مانند الماس در خاطره‌ها می‌درخشند. برای من، آن روز خاص، روزی بود که توانستم برای نخستین بار پدربزرگم را پس از دو سال دوری به آغوش بکشم. این روز چنان شادی عمیقی در دلم ایجاد کرد که همیشه آرزوی تکرار آن را دارم.

## بدنه انشا

۱. پیش از ملاقات

- انتظار طولانی: دو سال دوری به دلیل شرایط کرونایی

- تماس‌های تصویری: که هرگز جای آغوش گرم را نمی‌گرفت

- لحظه شماری: برای دیدن چهره مهربان پدربزرگ

۲. لحظه ملاقات

- در باز می‌شود: و پدربزرگ با همان لبخند همیشگی ظاهر می‌شود

- آغوش پراحساس: گرمای وجودش تمام وجودم را فرا می‌گیرد

- بوی آشنا: عطر همیشگی اش که یادآور خاطرات کودکی است

- اشک شوق: که بی‌اختیار از چشمانم جاری می‌شود

۳. فعالیت‌های آن روز

- گفت‌وگوی طولانی: درباره تمام اتفاقاتی که در این دو سال افتاده بود

- پختن غذای مورد علاقه: با همکاری یکدیگر

- تماشای آلبوم عکس: و مرور خاطرات قدیمی

- پیاده‌روی در پارک: و لذت بردن از طبیعت در کنار هم

۴. احساسات ویژه

- امنیت: مانند کودکی که در آغوش مادر آرام می‌گیرد

- تعلق خاطر: گمشده‌ای که پس از مدت‌ها یافته می‌شود

- قدردانی: از لحظه‌هایی که قبلا ساده به نظر می‌رسیدند

- امید: به روزهای بهتر و دیدارهای بیشتر

## نتیجه‌گیری

آن روز خاص به من آموخت که ارزش واقعی لحظه‌های ساده را بدانم. همانطور که پروین اعتصامی گفته است: «ای بسا چیزهای قیمتی که نشناسیم قدرش / تا ز دست رفت نشود آگاه از ارزش آن». امروز که پدربزرگم دیگر بین ما نیست، بیش از پیش آرزو می‌کنم کاش آن روز تکرار می‌شد تا یک بار دیگر گرمای وجودش را احساس کنم.

نکته پایانی: زندگی از همین لحظه‌های به ظاهر کوچک ساخته شده است. باید قدر هر دیدار را بدانیم، چرا که هیچ تضمینی نیست که فرصتی برای تکرار آن داشته باشیم.